۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

عالی‌جناب؛ اعلام صلح و آشتی ملی کنید



محمد صدیق کبودوند طی نامه‌ای به آقای علی خامنه‌ای خواستار اجرای برنامه‌های اصلاح‌طلبانه و آشتی ملی در کشور شد.
به گزارش سایت انسانیت این فعال حقوق بشری خطاب به آقای خامنه‌ای آورده است: «تنها با گشودن درهای صلح بر روی جهانیان و آشتی ملی در کشور و اجرای برنامه های اصلاح طلبانه، مشروطیت بخش به حاکمیت، تجدید قدرت هیات حاکمه، استقلال بخشی به قوای سه گانه، رسمیت بخشیدن به نظارت مردمی، آزادسازی فعالیت احزاب و مجامع سیاسی مستقل و مردمی، توجه به خواسته ها و احترام به اراده مردم، تضمین و تامین آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، احترام به برابری حقوق زنان یا مردان، احترام به حقوق جوامع تحت ستم ملی، قومی و مذهبی، تامین امنیت انسانی کارگران، اقشار آسیب پذیر و فرودست و همه مردم و سرانجام با همراهی و همکاری با جامعه جهانی و ملل متحد، می توان مردم و کشور را از انزوا و رنج و شورش و فروپاشی نجات داد.”

 متن کامل این نامه به شرح زیر است:


به عالی‌جناب آیت الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران

 همانگونه که آشکار است حکومت جمهوری اسلامی به واسطه اتخاذ برخی سیاست های پرتنش و ناموجه از یک طرف با ایستادگی در برابر اراده جهانی و اکثریت ملل متحد، کشور را با انزوای سیاسی و انواعی از تحریم‌های کمرشکن اقتصادی و مالی و بانکی، و حتی تا مرز رویارویی نظامی و ورود به جنگی بنیان برافکن پیش برده، و از سویی دیگر با اعمال و اجرای سیاست های استبدادی و غیردموکراتیک در روابط با مردم و جوامع ملی، قومی، مذهبی و مدنی و اعمال و آزادی های مشروع، نادیده گرفتن خواسته‌ها و مطالبات اساسی و واقعی مردم، ناامنی های مدنی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، ایجاد جو امنیتی و رعب و وحشت در جامعه، بیدادگری‌ها و بی عدالتی‌های قضایی و غیرقضایی، گسترش فسادهای نجومی و سوءاستفاده های عظیم اقتصادی و مالی توسط وابستگان به مراکز قدرت و تشدید و تعمیق فقر و فرودستی و بی کاری بخش های عظیمی از جامعه، کشور را با بحرانی بزرگ و فرساینده و فروپاشنده مواجه ساخته است.
 عالی‌جناب
اغلب مردم بر این نظراند که تمامی قدرت سیاسی حکومت جمهوری اسلامی در عمل، در قبضه جنابعالی قرار دارد و دستگاه های قانون‌گذاری، قضایی و اجرایی و نظامی و امنیتی مطابق اوامر شما عمل می‌کنند. مجلس شورای اسلامی به‌عنوان یکی از ارگان اصلی ناقض حقوق مردم، با سیاهه‌ای طولانی از تحدید، سلب و پایمالی آزادی ها و حقوق اساسی مردم، دستگاه قضایی با زیرپا نهادن اصول و معیارهای یک دادگستری مستقل و دادگستر، به مثابه دستگاهی کاملا سیاسی مدافع اعمال عمال حکومت و دادگاه های انقلابی بعنوان ابزاری برای سرکوب و حبس و اعدام منتقدان و مخالفان سیاست های حکومتی در دست وزارت امنیت و اطلاعات، و سرانجام دستگاه اجرایی که خود را تجلی و رای مردم می داند، با دادن وعده های غیرقابل اجرا و با ارائه آمارهای غیرواقعی و کاذب از رشد و پیشرفت و اقدامات پوپولیستی و فریب مردم، آزادی، حقوق بنیادی و امنیت انسانی را از جامعه ایرانی سلب کرده اند.

 عالی جناب

محمد صدیق کبودوند۲سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان با اعتقاد به اینکه مردم ایران را سزاوار تحریم و انزوا،و فشار ، رنج و آزار و محرومیت از امنیت انسانی، آزادی‌های اساسی، دموکراسی و حقوق بشر نمی‌داند و با باور به اینکه سلب آزادی و حیات انسانی، تحقیر حقوق بشر و سرکوب و اعمال غیرانسانی، می تواند روح بشریت را به عصیان و قیام وا بدارد، و از آنجایی که آمال و آرزوی همه ایرانیان برپایی سامانه‌ای است که در آن همه مردم در بیان و عقیده و وجدان آزاد و از ترس و فقر و احتیاج رها باشند و از آنجا که تنها با تنظیم قوانین مبتنی بر اراده مردم و آزادی و دموکراسی و حمایت از حقوق بشر می توان مردم را از قیام بر ضد ظلم و ستم باز داشت و از آنجایی که حفظ کرامت و ارزش های انسانی و احترام به شادی میان زنان و مردان و برابری میان همه انسان ها فارغ از داشتن هرگونه عقیده و مذهب، ملیت و قومیت، نژاد و جنسیت اساس مشترک صلح، برابری، برادری و همزیستی مسالمت آمیز در میان جوامع در داخل کشور و در میان جمیع افراد بشری و جمیع جوامع و ملت در جهان است، از این رو این سازمان از جنابعالی به عنوان عالی ترین مقام جمهوری اسلامی درخواست می‌نماید با اعلام آشتی ملی در کشور و صلح و آشتی با جامعه جهانی و ایجاد روابط دوستانه با مردمان و ملل جهان، مردم و جوامع ایرانی را از خطرهایی که امنیت، همبستگی و اساس زندگی جمعی آنها را تهدید می‌نماید، دور نموده تا ایران در میان کشورهای جهان در جایگاه واقعی خود فرا بگیرد.
 عالی جناب
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان براین نظر است که کشور نیازمند اصلاحات و تغییرات بنیادی و همسان سازی مجموعه قوانین، اعمال و رفتار حکومت با اصول و قواعد و ارزش های پذیرفته شده جهانی و حقوق بشر است. این سازمان بر این باور است که تنها با گشودن درهای صلح بر روی جهانیان و آشتی ملی در کشور و اجرای برنامه های اصلاح‌طلبانه، مشروطیت‌بخش به حاکمیت، تجدید قدرت هیات حاکمه، استقلال بخشی به قوای سه گانه، رسمیت بخشیدن به نظارت مردمی، آزادسازی فعالیت احزاب و مجامع سیاسی مستقل و مردمی، توجه به خواسته ها و احترام به اراده مردم، تضمین و تامین آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، احترام به برابری حقوق زنان یا مردان، احترام به حقوق جوامع تحت ستم ملی، قومی و مذهبی، تامین امنیت انسانی کارگران، اقشار آسیب پذیر و فرودست و همه مردم و سرانجام با همراهی و همکاری با جامعه جهانی و ملل متحد، می توان مردم و کشور را از انزوا و رنج و شورش و فروپاشی نجات داد و رهایی بخشید و این موارد در شرایط موجود از نظر سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، از خواسته های مردمی و ضرورت‌های جدی است که باید هرچه سریع تر بدان ها پرداخته شود.

تهران: زندان اوین ۲۱ فروردین ۱۳۹۱/ ۹آوریل ۲۰۱۲

محمدصدیق کبودوند

رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

نامه چهارم روح الله زم به رهبری

روح الله زم، فرزند محمد علی زم مدیرکل سابق حوزۀ هنری چهارمین نامۀ انتقادی خود به رهبر نظام ولایت مطلقۀ فقیه را منتشر نمود.
دراین نامه روح الله زم به افشای بخش دیگری از فجایعی که هم اکنون در زندانهای نظام ولایت فقیه درجریان است پرداخته وبا مخاطب قراردادن سید علی خامنه ای، رهبر ایران، وی را مسئول مستقیم آنچه می گذرد معرفی نموده است. مشروح این نامه که دراختیار رسام قرار گرفته است، چنین است:

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

جناب آقای علی خامنه ای رهبر حکومت اسلامی ایران


 با سلام اکنون که گفتار چهارم خود را با شما آغاز میکنم صدای پای چکمه پوشانتان را در نزدیک خود احساس میکنم...زیرا خر حکومت شما نصفه و نیمه و هراسناک از پل "مشارکت مردم" گذشت و موسم حذف و برخورد شدید تربا مخالفان فرا رسید.
امروز در بیانات شما مطلبی خواندم که گفتید:نقش مردم در احیای فضای سبز کشور زیاد است!! انتخابات تمام شد و مردم باید نقش خود را برای رشد سبزه و چمن بکار گیرند و کاری به کار حکومت شما نداشته باشند ما هر چه انتظارکشیدیم پیام تبریکی از سوی شما به ملت ایران بابت آن "نمایش" واصل نشد.براستی چرا؟؟ مگر مشارکت این دوره مردم ایران در انتخابات دشمن شکن تر از گذشته نبود؟پس چرا پیام تبریکی صادر نفرمودید؟البته مستندات و آمارهای منتشره نشان میدهد آنقدر این حضور کمرنگ بوده است که کوچکترین فرمایشی از ناحیه شما میتواند رسوایی جدیدی به راه بیندازد.پس بهتر است همچنان سکوت اختیار کنید تا صدای من به گوش شما برسد.
شما و یارانتان مرا به یاد "نوستر داموس" ستاره شناس معروف فرانسوی می اندازید.در تمام دنیا تا چند روز مانده به انتخابات , نه نتیجه مشخص است و نه میزان مشارکت.این مهم بوسیله نظر سنجی های متعدد مراکز علمی مستقل انجام می پذیرد.اما ماشاء الله بر شما,ماشاءالله بر حکمت شما,ماشاءالله بر تدبیر شما.از یکماه قبل از انتخابات افرادی در حکومت میزان مشارکت مردم را 64 %اعلام کردند.واقعا در ایران "نوستر داموس" زیاد داریم....بگذریم اما حالا زمان آن رسیده است که باور کنید مشروعیت ندارید.
رهبری که مشروعیت مردمی ندارد باید مسند را ترک گوید و سراغ کار و بار جدیدی برود.چرا هنوز بر روش گذشته خود اصرار می ورزید؟آیا از تجربه دردناک سقوط حاکمان غیر مردمی در سالیان گذشته عبرت نمیگیرد؟ یاللعجب از این رفتار من عاقبت چنین سخنان تندی را که بر زبان جاری میکنم میدانم.و عاقبت شما را نیز اگر بر مدار اصلاح امت حرکت نکنید...من خود را آماده پرداخت هزینه های سنگین تر از گذشته کرده ام.آیا شما نیزخود را برای دادن هزینه های سنگین آماده نموده اید؟ و اما حالا...گواهی میدهم به وحدانیت خداوند عزوجل که هر چه بر زبان رانده و می رانم جز حق و حقیقت نباشد و شهادت میدهم که خود را برای "شهادتی"عظیم در این راه مهیا نموده ام چه اینکه چکمه پوشانتان لحظه به لحظه به من نزدیک تر می گردند.اما چه باک از شما و سربازانتان؟راه ما حق است و شما سالهاست که بر مدار باطل میچرخید و العاقبت للمتقین جنای آقای خامنه ای چه خوب که به نامه های ما پاسخی نمی گویید.چرا که ما عزممان جزم تر میشود که بخشی از ابعاد پازل "حکومت شما" را واگویی کنیم تا آیندگان بدانند پیوند دین و سیاست چه عاقبت شومی برای مردم ما در پی داشته است.
شما اهمیت ندهید تا ما همچنان بگوییم در جستار گذشته از داخل بند الف زندان اوین مطالبی را برای شما و خوانندگان بیان نمودم و نام سربازجویی که لهجه اصفهانی داشت را برایتان گفتم.لازم است که بدانید در اجزاء مختلف حکومتتان به نام اسلام چه جنایاتی صورت می گیرد.البته شخصا معتقدم شما بر همه امور به خوبی واقف هستید و میدانید که "پروژه اندلس سازی ایران" در چه مرحله ای قرار دارد.اما اکنون میخواهم موارد دیگری را برایتان بازگو نمایم روز شنبه پس از خطبه نماز جمعه آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه سال 88 برای بازجویی به اتاق بازجو هدایت شدم.
جریانات بازجویی بنده عمدتا حول محور انتخابات سال 1384, چرایی گزارش تقلبات انتخاباتی آن زمان به وزارت کشور با محوریت شکایت شورای نگهبان از بنده به وزارت اطلاعات و درخواست دستگیری من و هر نوع ارتباط سازمانی با انتخابات سال 88 بود.سر بازجوی من(مصلحی) روزنامه اطلاعات را بدست من داد.صندلی را رو به دیوار چرخاند و گفت بخوان! مطلب مورد نظر او خطبه های نماز جمعه روز قبل بود.گفت نظرت چیست؟گفتم نظری ندارم.گفت تحلیل ما از خطبه هاشمی اینست که هاشمی از دستگیری نزدیکانش ترسیده.ما هم میخواهیم نزدیکان او را دستگیر کنیم و برای اینکار احتیاج به اطلاعاتی از سوی تو داریم...سیر سوال و جواب ادامه یافت تا اینکه به "هنگامه شهیدی" رسید.گفت تو او را می شناسی و باید بگویی که او را در دفتر مهدی هاشمی دیده ای و مهدی به تو 5 میلیون تومان پول نقد داده تا تو به او برسانی.و اینکه من باید برای آزادی خود اقرار میکردم که مهدی هاشمی را به هنگام رابطه نامشروع با هنگامه شهیدی دیده ام.بعد از فشارهای زیاد و کتک خوردنهای مفصل حاضر نشدم که همکاری بازجوی محترم را برای اجرای منویاتش بر جان بخرم.او گفت فردا به سراغم خواهد آمد.اما برای این عدم همکاری یکهفته در سلولم مرا تنها گذاشت و هیچکس حتی سراغی از من نگرفت.یکهفته پر از هیاهوی ذهنی. باور کنید که در گرمای تابستان 88 از ساعت 6 صبح تا ساعت خاموشی سلولها(10شب)مرا در سلولم بی هیچ روزنه امیدی رها کردند و برای بازجویی به سراغم نیامدند.لحظه های سنگین بی هیچ روزنه امیدی پس از یکهفته جناب مصلحی(اخوی وزیر اطلاعات کنونی) به سراغم آمد و گفت:" آقا روح الله؟راجع به آن موضوع دیگر لازم نیست اعتراف بدی.ما موضوع را حل کردیم و فرد دیگری شهادت داد" ! و به همین راحتی آبروی مسلمانی ملعبه دست حکومت شما شد... در جلسه بعدی بازجویی عکس فردی را به من نشان داد و گفت او را می شناسی؟گفتم بله.او از محافظان آیت الله هاشمی رفسنجانی است.گفت او را گرفته ایم و بعد از یکماه بازجویی فنی(بخوانید شکنجه)گفته است به من 100 ورق سفید بدهید تا من هر چه را که شما گفتید بنویسم و زیرش را اثر انگشت بزنم.مصلحی گفت : آن محافظ (نامش محفوظ است) گفته مهدی هاشمی فاسد ترین فرد بر روی زمین است.البته برای شنیدن و امضاء چنین سخنی از او بارها صدای ناله و فغانش را در اتاق کناری بازجویی خود می شنیدم و حتی میدانم که برای فشار به او اعضاء خانواده اش را نیز مورد آزار و اذیت قرار دادند. و در آخر با خنده گفت:ما هم به او 200 ورق دادیم تا بنویسد.او هم هر آنچه از کودکیش به یاد آورد , نوشت. آقا روح الله؟؟ شما هم از او یاد بگیر.اگر هر چه را که باید , بنویسی زودتر ترا آزاد خواهیم کرد!!
این آقا همان بود که با نام حضرت زهرا(س) مرا پند میداد,آثار مهر بر پیشانیش بود و به دستور او مرا مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار می دادند. آیا این بود حکومت عدل علی که سالها به ما وعده داده بودید ای خاک پای قنبر غلام علی ؟؟ همانطور که میدانید یکی از اقوام دور ما , محافظ شخصی شما در منزلتان است!! او سالها پیش زمانی که پانزده ساله بودم 5 عدد پوکه فشنگ خالی از سلاح روولور خود به من داد تا مثلا به زعم خود یادگاری به من داده باشد. در مکاشفه ماموران شما از منزلم آن 5 پوکه فشنگ (که نمیدانم کجا بود)پیدا شد و پروژه بعدی اطلاعات سپاه ظالم شما کلید خورد. آن پروژه این بود:" اقرار به قتل ندا آقا سلطان" با آن پوکه های فشنگ کشف شده آقای خامنه ای حتما از آقای مصلحی وزیراطلاعات و یا اخوی ایشان سوال کنید که من چه مقدار بابت این بازجوییهای فنی و درد آور در زندان سپاه شما نگهداری شدم و چقدر تحت شکنجه های روحی و جسمی بودم تا به قتل ندا آقا سلطان با آن پوکه های فشنگ اعتراف کنم. بعدها در سلول خود از طریق محفظه ای که رو به محوطه بازجویان باز بود متوجه شدم فرد دیگری نیز برای به گردن گرفتن قتل ندا آقا سلطان تحت شکنجه و بازجویی فنی! است که صدای آن فرد را در حال شکنجه و داد و فریاد می شنیدم و بر خود میلرزیدم مبادا او قتل ندا را زیر شکنجه بر عهده بگیرد و طناب دار را بر گردن خود لمس کند. جناب آقای خامنه ای آن زمان که شما و تمامی رسانه هایتان باد در گلو انداختید و شیخ مهدی کروبی را به دروغگویی و همنوا شدن با رادیو اسراییل متهم کردید فردی نحیف و سیه چرده را به سلول ما آوردند.الحق و الانصاف امکانات جاسوسی سلولهای سپاه اینقدر کامل است که صدای بال جنبده ای بر هوا را نیز ضبط و شنود میکند.در زمان ورود این فرد به ما گفتند که او جاسوس هسته ای ست و در حال حمل اورانیوم دستگیر شده است.اگر کسی با او هم صحبتی کند شریک جرم او محسوب میشود.من مکان و مقدار تجهیزات امنیتی سلولها را می دانستم.برای همین با اتخاذ تدابیری با او هم صحبت شدم. او شاگرد پدرش در یک مغازه کبابی بود.هرشب ساعت 12 شب پس از تعطیلی کبابی پدرش به نزد عمه سالخورده اش میرفت و نیازهای او را برطرف میکرد, و پس از آن به منزل خود رفته , از همسر باردارش محافظت می نمود.
در شبی از شبهای پس از انتخابات و سرکوب وحشیانه مردم توسط شما و جماعت "ساندیس به دوش" , سه موتور سوار بسیجی به او گیر دادند.اوبا دمپایی در حال رفتن به منزل عمه اش بود تا او را ببیند و نیازهایش را برطرف سازد.آن جماعت احشام از او پرسیدند به کجا میروی این وقت شب؟ در تظاهرات بودی؟ او پاسخ داده بود:دارم میرم خونه عمه ام ! آن احشام فکر کرده بودند قصد تمسخرشان را دارد. در همان پیاده رو وحشیانه او را کتک زدند و به مسجدی در غرب تهران برده و در "خانه خدا" نیز بصورت مفصل تری او را مضروب ساختند . پس از آن او را به پایگاه مقداد در خیابان آزادی هدایت و فردای آنروز راهی کهریزک کردند.او اینها را گفت و سر به زیر انداخت و مخفیانه اشک ریخت و جزییات تجاوزهای مکرر ماموران و اوباش را به خود بازگو کرد. بند بند وجودم از هم گسست و تنم لرزید. آری...او یکی از سه شاهد شیخ مهدی کروبی بود.
بعد از اینکه هیئت سه نفره منتخب شما و قوه قضاییه برای اثبات ادعای شیخ نزد او رفت او برای صحت ادعای خود سه شاهد قربانی را به آنان معرفی کرد.آن هیئت سه نفره روحانی قرار بود از آن سه شاهد تحقیق بعمل آورند تا صحت ادعای شیخ را جویا شوند و مرتکبان این اعمال شنیع را مجازات نمایند. اما او را به همراه دو شاهد دیگر دستگیر کردند و به بند الف سپاه آوردند. قاضی سعید مرتضوی شخصا برای بازجویی او بارها به زندان اوین آمد و پس از هفته ها بازجویی توسط بازجویان , همان شکنجه ها و آزارهای بازجویان را بر سر او آورد چرا که: " او نباید ادعای کروبی را تایید میکرد ".سعید مرتضوی جنایتکار او را شخصا شکنجه کرد.مورد هجوم و ضرب و شتم وحشیانه خویش قرار داد و شخصا به او گفت اگر ادعای کروبی را تایید کنی زنت را به همراه بچه باردارش جلوی چشمانت تکه تکه خواهم کرد. او برای نجات جان همسر و فرزند در راهش ادعای کروبی را تایید نکرد.اما سال گذشته متوجه شدم برای اینکه جان همسر و فرزندش را نجات دهد پس از آزادی از بند الف , ازهمسرش جدا شد تا از ظلم سپاهیان جبار شما جان همسر و کودکش در خطر نیفتد .
آیا میدانید اگر در دادگاهی صالحه یا در خیابان و بیابان به دست ستم کشیدگان بیفتید و آنها شما را خالی از حلقه های سنگین تیم محافظتان بیابند با شما چه خواهند کرد؟ آیا میدانید چه بذر خشم و کینه انباشته ای در دل مردم از خود کاشته اید؟ حتما توقع ندارید که از این خشم و کینه انباشته در دلشان , محبت و بزرگواری آنان را درو کنید؟ خدا به شما رحم کند. خدا به شما رحم کند. خدا به شما رحم کند. نجوای زیر لبانمان در ساعات مکرر بازجویی , ساعات مختلف شکنجه و ساعات مختلف انتظار این بود و حال نیز همان است و تغییری نکرده : " الا لعنت الله علی القوم الظالمین".
جناب آقای خامنه ای شما در چندین مناسبت اقدام به محکومیت ظاهری فجایای کهریزک و کوی دانشگاه تهران نموده اید.اما چرا برای سپردن سعید مرتضوی جنایتکار و احمدرضا رادان شکنجه گر به دست عدالت تعلل کرده اید؟ آیا این جنایتکاران نسبت سببی یا نسبی با شما دارند که از اجرای عدالت برای اقوام خود هراسناکید؟ اطمینان کامل داشته باشید که هر چه صدای چکمه پوشانتان را نزدیک و نزدیک تر به خود حس کنم زوایای تاریک تری را از شکنجه منتقدان, بی گناهان و مخالفانتان در بند الف زندان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازگو خواهم کرد.
قطعا دلتان نمی خواهد مردم از شکنجه های رفته بر سید محمد علی ابطحی, محمد عطریان فر و سعید حجاریان و دلیل آن اعترافات در صدا و سیما و" دادگاههای فرمایشی" چیزی بدانند. اما بدانید ایستادگی من در برابر ظلم شما به فضل الهی دائمی خواهد بود و از کشته شدن در راه حق و حقیقت هراسی بر دل ندارم. ممکن است این عزیزان عرایض من را بنا به شرایط و مصالحشان انکار نمایند. لکن همه عاقلان خواهند فهمید که این انکار برای نجات جانشان از دست شماست. ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (و باید از میان شما گروهی مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند .از زشتی باز دارند وآنان همان رستگارانند) تا گفتار بعدی یا حق.
 دربارۀ روح الله زم
روح الله زم، فرزند محمدعلی زم مدیرکل سابق حوزه هنری، در مردادماه 1357 در خانواده ای مذهبی درشهرری متولد شد.
در سالهای جوانی و نوجوانی به درس و تحصیل پرداخت و همزمان آموزشهای مختلفی را در "حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی" فرا گرفت.در سال 1372 در دبیرستان فرهنگ زیر نظر دکتر حداد عادل به تحصیل پرداخت و پس از اختلاف نظر شدید او و خانواده اش با حداد عادل از آن مدرسه اخراج گردید.
سالها در فعالیتهای فرهنگی و هنری از جمله عکاسی/فیلمبرداری/تحقیقات جامع در رابطه با تاریخ انقلاب اسلامی 42 تا 57/تدوین فیلم و ...فعالیت کرد.او در سالهای ابتدایی دهه 80 مسئولیت نمایشگاه مهرجان دوبی-دهکده ایران را بر عهده داشت و از نمایشگاه بین المللی تهران گواهینامه های کیفی متعددی دریافت نمود.
پس از آن در دیماه 1379 به سمت مدیر فرهنگ سازی سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کشور منصوب و تا سال 81 عهده دار این سمت بود.پس از آن در رشته روابط عمومی به تحصیلات عالی پرداخت و در سال 1383 به ستاد انتخاباتی آقای هاشمی رفسنجانی پیوست.در آن ستاد با مهدی هاشمی نسبت به سازماندهی امور مربوط به انتخابات هاشمی رفسنجانی مشغول بود و همزمان از سوی وزیر کشور وقت بعنوان سر بازرس در انتخابات ماموریت یافت تا نسبت  به امر نظارت بر انتخابات در مناطق 16-17 تهران اقدام نماید.
او با مشاهده تخلفات عدیده توسط نیروهای سپاه و بسیج در انتخابات سال 84 مبادرت به ابطال سه صندوق عمده رای گیری از جمله صندوق مسجد لر زاده نمود و در مرحله دوم انتخابات سال  84 شکایت کتبی اداره اطلاعات  شورای نگهبان و دستور دستگیری اش به وزارت اطلاعات ابلاغ گردید.
پس از انتخاب احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، از ادامه تحصیل منع شد و در خفا به زندگی خود ادامه داد.
در سال 1388 درست پس از خطبه خون رهبر ایران در خرداد ماه 88 توسط حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر و مدت سه ماه در انفرادی بند الف زندان ویژه سپاه نگهداری شد.
کیفرخواست او را رییس اداره اطلاعات سپاه پاسداران شخصا مکتوب و به دادگاه ارسال نمود و از دادگاه تقاضای 15 سال حبس برای او کرد.او در حین آماده شدن بازجو و قاضی برای نخستین جلسه دادگاه اقدام به خروج از ایران کرد و اکنون در مالزی اقامت دارد.
روح الله زم شاهد بسیاری از وقایع در زندان ویژه سپاه پاسداران بوده است و بصورت دوره ای و منظم مکاتباتی را با رهبر ایران انجام می دهد.مشاهدات تکان دهنده او باعث فاش شدن بسیاری از فجایعی که بنام اسلام در زندانها صورت می پذیرد دل هر انسان آزاده ای را می آزارد.
پس از نامه سوم او به رهبر ایران بارها در معرض فشار و تهدید خانواده در داخل ایران و خود او در خارج از ایران گردیده است. بطوریکه در کشور مالزی یک بار از تهدید جانی جان سالم بدر برده است.
او همچنان بر مواضع خویش پای فشاری کرده و تنها راه را افشای ظلم رهبر ایران و عمالان او میداند ومعتقد است که می تواند قطعاتی از پازل ظلم رهبر و حکومت ایران را کامل کند.

نامه مادر قاسم شعله سعدی به رهبری ایران


مادر دکتر قاسم شعله سعدی زندانی سیاسی و شهید اصغر شعله سعدی شهید دفاع مقدس، در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای، با انتقاد شدید از عملکرد رهبری  جمهوری اسلامی، از او پرسید "چرا علی وار جلوه می کنید ولی در زمان اجرای عدالت تجاهل می کنید و از جمله خواستار عدم کش دادن قضیه فساد سه هزار میلیارد تومانی می شوید؟!"

این مادر ۸۶ ساله که یکی از فرزندان خود را در دفاع مقدس از دست داده است و فرزند دیگرش نیز به خاطر انتقادی به رهبری هم اکنون در زندان به سر می برد، در بخشی از نامه خود  به رهبری جمهوری اسلامی می گوید" یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم " و یا " دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند".
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------


اعلی‌حضرت همایونی علی خامنه‌ای


سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را

اعلی‌حضرتا شاید تعجب کنید که چرا می‌گویم اعلی‌حضرت، این نامه خود گویای این مفهوم خواهد شد. چرا که این نامه از طرف مادری دلسوخته و داغدار ۸۶ ساله است که هم داغ فرزندی شهید را برخود دارد، شهید اصغر شعله سعدی و هم دلسوخته فرزند اسیری است که ظالمانه و غیرقانونی هم‌اکنون در کشوری که شما در راس آن قرار دارید توسط عوامل شما اسیر گشته است، دکتر قاسم شعله سعدی. آری اعلی‌حضرتا آن زمانی‌که مجتبی‌ای شما به درس و مشق می‌پرداخت، اصغر نوجوان من که دانش‌آموزی بیش نبود و آن هم دانش‌آموز ممتاز دبیرستان، دانشگاه شیراز، درس و مشق را رها و به جبهه‌ها پیوست، شما باید حافظه خوبی داشته باشید؛ آیا یادتان هست در آن زمان که اصغر نوجوان من، هدف آر‌پی‌جی قرار گرفت خواهر محترم شما به کدام دشمن پیوسته بود و صدای داماد محترم شما از کدام رادیو پخش می‌شد؟

دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندمنصف بدن اصغر من متلاشی شد. در آن روز وداع من فقط نیمی از بدن اصغرم را به خاک سپردم، گفتم؛ من فرزندان دیگری نیز دارم و نیز گفتم همه جوانان ایران فرزندان من هستند، در همان زمان نیز پسر دیگرم دکتر قاسم شعله سعدی این استاد حقوق و سیاست دانشگاه در دادگاه‌های بین‌المللی از حقوق ملت ایران در جبهه حقوقی و دیپلماتیک دفاع می‌کرد. از این گذشته پس از شهادت آن فرزند، فرزند دیگرم را به جبهه‌ها فرستادم. چرا؟ چون نمی‌خواستم سنگر ایران زمین در جبهه‌ها هیچ‌گاه خالی بماند. هم‌اکنون نیز بر این عهدم پایبندم. باز هم از ملت و کشور دفاع خواهم کرد همراه با فرزندانم بدون توجه به اینکه بستگان شما و ... باز هم به دشمن می‌پیوندند یا نه.

اعلی‌حضرتا شهادت اصغرم به اندازه‌ غم و اسارت فرزند دیگرم قلب مرا نیازارد؛ زیرا اصغر من به دست دشمن شهید شد اما فرزند دیگرم که هم‌اکنون اسیر شماست تنها به جرم دفاع از حقوق ملت، امر به معروف و آزاداندیشی اسیر شد. مگر شما خود خواستار آزاد اندیشی نشده‌اید؟ دکتر قاسم شعله سعدی به دنبال طرح چند سوال قانونی از شما در سال ۱۳۸۱ یعنی ۱۰ سال قبل به دست قاضی دستگاه قضای شما، قاضی حداد محکوم شده است و قاضی حداد همان کسی است که به علت شکنجه منجر به قتل و تخلف درباره زندانیان کهریزک هم‌اکنون از مسئولیت قضایی تعلیق شده است.

راستی آیا ننگ این شکنجه‌ها تا ابد از پیشانی جمهوری اسلامی پاک خواهد شد؟

چنین محکمه‌ای و چنین حکمی هیچ زیبنده آن طرح دلفریبی که شما ترسیم ‌می‌کنید نیست. هست؟ البته رای صادره چنان ناشیانه و بی‌پایه بود که رئيس قوه قضائيه منصوب شما که گویا استاد شما هم بوده حکم صادره را خلاف بین شرع تشخیص و دستور توقف اجرای حکم و اعمال ماده ۱۸ را داده است که ظاهرا طبق قانون می‌بایست رسیدگی مجدد ماهوی می‌شد اما هم اکنون به شما خبر می دهم که چنین کاری هیچ گاه صورت نگرفت و اکنون با گذشت ۱۰ سال از اتهام، به علت مرور زمان امکان رسیدگی نیست. می دانید که من مادر خانواده ای هستم که حقوقدانان متعددی به کشور تقدیم کرده و لذا شاید الفبای حقوق را بدانم. معلوم نیست که دستگاه قضایی ناعادلانه شما که باید پشتیبان حقوق و آزادی های مردم باشد به چه مجوزی از آزادی فرزندم خودداری و اصرار به اجرای حکم نقض شده و مشمول مرور زمان شده که مطلقا قابلیت اجرا ندارد می نماید.

اعلی‌حضرتا به دلیل کبر سن، فرسودگی جسم و جان، بعد مسافت و سرانجام کثرت و نفس گیر بودن پله های زندان اوین حتی امکان ملاقات با پسرم، دکتر قاسم شعله سعدی را از پشت میله های زندان اوین که امروز به دلیل اجرای سیاست ها و دستورات شما یا کار به دستان منصوب و منسوب شما به دانشگاه تبدیل شده است را ندارم و یکسال است که همچون یعقوب نبی حتی از عطر یوسفم نیز محرومم. با وجود این حتی از شما درخواست مرخصی استعلاجی وی را هم ندارم، علی رغم این که به علت شکنجه دچار آسیب نخاعی شده و همان پزشک متخصص زندان به علت وخامت وضع سلامتی و در معرض آسیب دیدگی کلی نخاعی قرار داشتن چهار مرتبه نظر به عدم تحمل کیفر داده ولی مقامات قضایی ظاهرا تعمد دارند که از طرفی نظر پزشک معتمد خود را نادیده بگیرند و از طرف دیگر قصد دارند پسرم را آنقدر در زندان نگه دارند تا فلج شود، این درحالیست که مدت حبس وی که توسط قاضی صلواتی و به دستور مقامات دستگاه امنیتی شما محکوم شده بود به پایان رسیده و اکنون او را به بهانه اتهام و حکم نقض شده، مشمول مرور زمان شده و غیرقانونی، قاضی حداد که طبق همان قانون رسمی که شما ظاهرانه مدعی تعهد به آن هستید کاملا از اعتبار ساقط شده است، او را در زندان نگه داشته اند.

اعلیحضرتا من در آستانه سال نو برخلاف سال‌های گذشته که فقط یک شمع به یاد اصغر شهیدم در سفره هفت‌سین روشن می‌کردم، امسال یک شمع هم به یاد پسر اسیرم دکتر قاسم شعله سعدی روشن کردم. راستی در سفره هفت‌سین شما چند شمع روشن بود؟ آیا اصلا به هفت سین که یک سنت ایرانی است، باور و اعتقاد دارید؟!

من تصور می کنم که یک اراده سیاسی برای نگه داشتن غیرقانونی فرزند اسیرم در زندان وجود دارد که اگر واقعا چنین اراده سیاسی‌ای وجود دارد تا برخلاف مقررات فرزندم را در حبس نگه دارید، صادقانه بگویم این نشان می‌دهد که شما از فرزندم می‌هراسید که اگر چنین استنباطی درست باشد خدا را سپاس می‌گویم که فرزندی به من عطا کرده که رهبر جهان اسلام از او می‌ترسد و به خاطر چنین ترسی اعلیحضرت رهبر جهان اسلام مجبور شده است او را در حبس نگه دارد زیرا قلم مستحکم او چون عصای موسی و زبان برنده اش چون ید بیضا و دانش او همچون بالطل السحر است در غیر این صورت اگر توان پاسخ منطقی به پرسش‌هایش داشتید نیاز به محکومیت و حبس او نبود.

لذا من حتی درخواست مرخصی او را نکردم بخصوص که پسرم وکیل دادگستری و استاد حقوق و سیاست دانشگاه است و نه هیچ نسبتی با آیات عظام و نه هیچ پیوندی سببی و نسبی با مقامات نظام داشته و نه هیچ ارتباطی با علمای اعلام دارد تا از مزایای آن برخوردار شود بنابراین هیچ انتظاری برای پسرم از جانب شما ندارم. اما شنیده ام که پسرم هم‌اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین در کنار بعضی از دانشجویانش زندانی است. جرم او مصاحبه و آزاداندیشی و طرح سوالات قانونی است . حالا جناب جلالتمآب اگر از شما بپرسند شعار آزاداندیشی شما موجب اسارت خواهد شد چه پاسخی دارید؟ جلوگیری از آزادی تنها یک مورد است. علاوه بر این فساد هم در کشور بیداد می‌کند. اگر از شما بپرسند مسئولیت فسادهای بزرگ که در تاریخ ایران و جهان بی سابقه بوده آن هم در دولتی که از حمایت کامل شما برخوردار بود، چه کسی است، چه پاسخی دارید؟

اعلیحضرتا چگونه در ارتباط با منتقدین خود و نه حتی مخالفین، آنها را به طلحه و زبیر تشبیه می کنید و خود را بی کم و کاست جای پیشوای منزه می نشانید و علی وار جلوه می کنید ولی در زمان اجرای عدالت تجاهل می کنید و از جمله خواستار عدم کش دادن قضیه فساد سه هزار میلیارد تومانی می شوید؟!

اعلیحضرتا مگر فرزند من چه کرده است جز طرح چند سوالنسبت به حضور شما در جایگاه رهبری در حالیکه فاقد شرایط بودید به جای توضیح در این زمینه چرا به تیغ آهن روی آورده اید؟ آیا دولت ها آن هم یک دولت که مدعی اسلامی بودن هم هست و می خواهد مرکز جهان شود به تیغ حلم هم نیاز ندارد؟ و البته به شفافیت و دموکراسی؟ در ایران امروز میلیون ها نفر در فقر و تنگدستی زندگی می کنند، معترضین محبوسند و ثروت ملی ایران یا اختلاس می شود یا به حزب الله لبنان، حماس، بولیوی و ... بخشیده می شود. آیا این چراغ به خانه خودمان بیشتر روا نیست؟ مسئول این کارها چه کسی است؟ فقر و تنگدستی و فرار مغزها به راستی دستاورد چه حکومتی است و مسئولیت شما در این زمینه چیست؟ مگر دکتر شعله سعدی جز طرح سوالات فوق الذکر جرمی مرتکب شده است؟ چرا با استادان دانشگاه و دانشجویان و نخبگان کشور چنین برخوردی می شود. گروهی زندانی و گروهی اخراج و بازنشسته و گروهی نیز ترور می شوند.

پسر من یکی از همین هایی است که اکنون در حبس است و همه اینها حتی بدون رعایت ظاهری قانونی انجام می شود. برخورد دستگاه قضایی شما مناسب نبوده و در شان ملت ما نیست، دزد را آزاد و مالباخته را به زندان می برید. این حکایت ها را پیش از این هم در قضیه پرونده اختلاس ۱۲۳ ملیاردی دیده ایم و در قضیه شهرام جزایری نیز همین قضیه تکرار شد و بسیاری که مقصر بودند از مجازات معاف شدند. قضیه پالیزدار و حمله به کوی دانشگاه تهران آن هم دو بار در سال ۷۸ و ۸۸ که دیگر نیاز به توضیح ندارد. اظهر من الشمس است. دانشجویان مظلوم مظنون ولی مهاجمان مصون ماندند. این ملت چگونه می تواند به این دستگاه قضا اعتماد کند. از بگیر و ببندهای پس از انتخابات آنچنانی ۸۸ هم بگذریم.

اعلیحضرتا هر چه زمان می گذرد من و این ملت به حقانیت و درستی سوالاتی که پسرم در سال ۸۱ از شما پرسیده بود بیشتر پی می بریم و چنانچه قاضی دادگاه هم گفته بود به اذن شما فرزندم به زندان محکوم شده است ولی با این حساب این حکم توسط رئيس قوه قضائیه نقض شده بود اما گذشته از این که این حکم دیگر وجاهتی برای اجرا ندارد و غیرقانونی است اینجانب به عنوان مادر داغدار یک شهید و دلسوخته و نگران فرزند در بند دیگرش شما را مسئول این بازداشت غیرقانونی می دانم. زیرا چه آنگونه که فرزندم دکتر شعله سعدی معتقد است شما از اول به دلیل فقدان شرایط قانونی رهبر غیرقانونی بوده اید یا نه، به هر حال چون هم عملا کشور در ید شماست و هم آگونه که قاضی حداد گفته به اذن شما فرزندم را محکوم نموده و چون در واقع شما طرف دعوی فرزندم بوده اید و در واقع شما هم شاکی بودید و هم قاضی و به هزار و یک دلیل مسئولیت مستقیم حبس غیرقانونی و خودسرانه فرزندم و عواقب آن متوجه شخص شما خواهد بود.
اعلیحضرتا با همه مراتب فوق، همانطور که گفتم حتی درخواست مرخصی استعلاجی برای فرزندم ندارم ولی چون به دلیل کهولت سن، بیماری، فرسودگی جسم و جان، بعد مسافت و کثرت پله های زندان اوین حتی امکان ملاقات از پشت میله های زندان هم ندارم، نظر شما را به موارد زیر جلب می کنم:
۱. یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم:

سر می برند و گویند فرمان پادشاه است
فرمان بود ولیکن این نیست رسم شاهی
۲. دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند

یا رب از اندازه بگذشته است ظلم پادشاه
سایه او از سر این خلق کی کم می شود

اعلیحضرتا آیا بهتر نیست هرچه زودتر ترتیبی اتخاد کنید تا آبروی ایران عزیز ما کمتر در محافل بین المللی بریزد و کسانی همچون آقای احمد شهید به عنوان موارد نقض حقوق بشر در ایران گزارش هایی که عرق سرد بر پیشانی من، ایرانی و ایران دوست می نشاند منتشر نکنند. اگر دل شما برای ایران نمی سوزد دل ما بی قرار این سرزمین است.

مادر شهید اصغر شعله سعدی