۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

نامه یک روحانی به نوری زاد


نامه اي به آقاي نوري زاد
نمي دانم در گذشته ات چه كرده اي كه خداوند اينگونه در بزنگاه آزمايش الهي، قوت قلبي نصيبت نموده كه توانسته اي پاي از زنجير هاي خود ساخته وا نهي و بر مدار حق و درستي پا نهي و بدون هيچ هراس، نمايشنامه مذبوحانه اي در رسانه ميلي قرائت ننمايي يا توبه نامه وقيحانه اي در كتمان حقيقت امضا ننمایی.
آقاي نوري زاد
شما آلاف و علوفي در اين حاكميت داشتيد. رابطه و ضابطه اي دست و پا كرده بوديد. اسم و رسمي بهم زده بوديد…البته خيلي ها مثل شما بودند و هستند؛ اما شما بوديد كه نجات يافتيد. نمي دانم چه كرديد كه اين گونه توانستيد بر همه آن مناسبات، پشت پا بزنيد و بر خلاف خيلي از همکیشان، كه در برابر فتنه خواندن ستم ديدگان، سكوت كردند و يا خیل ناكسان كه آلاف و الوف دنيا به زنده باد، مرده باد گفتنشان کشاند،سكوت نكرديد و تشويق ننموديد و ايستاديد و اگر چه تقدير شما حيات دنيا بود؛ اما در روز عاشورايتان، مرگ را انتخاب كرديد و بر ذلت گردن ننهاديد.
اما نوري زاد عزیز
سخن من با شما چيز ديگر است. نمي خواهم از دزدان بيت المال و فربگان كشوري و لشگري بگويم. تاريخ، دزدان زيادي به خود ديده، چه با ريش و چه بي ريش. چه در كسوت كشيش و چه در لباس شيخان بي كيش. من از فربگان سپاهي و شيخان جسماني هراسی ندارم؛ ترس من آن نحيف قامتانی است كه از شور مذهبي، توهم شعور برداشتند و كلام خود را مصداق كلام حق بر خوانند و به تعبير علي (ع) از بین نمی روند چراكه  در صلب مردان و رحم زنان تا روز قیامت وجود دارند .
آقاي نوري زاد
شما خود بهتر مي دانيد كه آنچه در فرق مذاهب، به عنوان اصول عقاید پنداشته مي شود؛ هر كدام از تاريخ و تفكر و اجتهادي شروع شده و رفته رفته در پرتو آبياري عوام و بي تفاوتي خواص، به درختي تنومند، مبدل گشته است تا اينكه ديگر نمي توان بر بزرگيشان سر سري نگريست. درختاني كه هر روز تنومند تر مي شوند و بر تكثر فرق ديني دامن مي زنند.
من و شما در روزگاري بسر مي بريم كه نهال ولايت سياسي فقيه كه تخم آن در 50 سال قبل كاشته شده؛ بزرگتر گشته و امروز مطلقه از مردم، سوداي مطلقه بر همه شئون، در سر می پروراند و وظیفه ما است که تبر انديشه در دست گيريم و در اين بزنگاه تاريخي، جلوي تنومندی فرقه ي مطلقيه بايستيم. فرقه اي كه اگر درختي تنومند گردد؛ همين نامه نگاري ها نيز، حكم شرعي ارتداد، نام خواهد گرفت و آزاد مردان حلاج صفتي چون شما را در هلهله هاي گمراهان، بدرقه چوبه دار خواهد نمود. اگر امروز امثال شما و من زنده ايم؛ براي اين است كه تركه هاي اين درخت، قوت و قدرت لازم براي از پا درآوردن ما را ندارد.
برادر آزاده
به هوش و به گوش باش كه به چه كسي نامه مي نويسي. شما به كسي نامه مي نويسيد كه خود را مصداق “اوالامر منکم” مي داند. شما به كسي نامه مي نويسيد كه /// مصباح يزدي را مطهري زمان و علامه دوران مي خواند. شما كسي را به عدالت مي خوانيد كه بر رأس انديشه/// مطلقيه قرار دارد. شما صدر نشين مجلسي را خطاب قرار مي دهيد كه بلندگويان منحرفي چون منصور ارضي و پناهيان، عزيز اين بزمند. بر حذر باشيد كه به تعبير مولا علي مانند کسی نشويد که می خواهد با خار، از پا خار درآورد در حالی که می داند میل خار به خار بيشتر است.
آقاي نوري زاد
فربگان بيت المال را وا نهيد كه فرومايگان اهل قيل و قال، خطرشان بيشتر است. از مبتذلان رانت خوار بي مايه در گزريد و بر مترجعين بي جامه بشوريد. جلوي دزدان فكري را بگيريد كه دزدان مالي را مرگ، باز خواهد نشاند.
اين حقير به عنوان طلبه اي كه از كسوت خود شرمگينم و از خداي خويش بيشتر، شما را به اين مهم فرا مي خوانم؛ كه مگر زاده نور و آزاد انديشي چون شما، بار از دوش ما روحانيون خاموش وانهد؛ كه به هزار تأويل و تفسير، سكوتمان را به حجت شرعي آذين مي نمايم. 
 والاسلام
حوزه علمیه قم
5/10/90

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر